میلاد سالار شهیدان
میلاد با سر سعادت سالار شهیدان حسین بن علی ( ع) برهمه مسلمین جهان مبارک باد .
میلاد با سر سعادت سالار شهیدان حسین بن علی ( ع) برهمه مسلمین جهان مبارک باد .
معلم را بخش کردم اولش محبت آخرش محبت .
خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود . دانای عشق روزت مبارک . . .
بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.
نجمه همسر امام:
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاكیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را كه كنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.
نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص) را دید كه به او فرمودند: «اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد كه بهترین فرد روى زمین باشد».
پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (ع) فرمود: «پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن».
ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى كرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت.
فرزندان امام:
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند.
تأثیر علمی آن بزرگوار:
امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احكام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را كه با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحكام یافته بود حفظ و تقویت كرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری كرد كه جان خود را فدا ساخت.
* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛
زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسینعلیه السلام است.
جریان شناسی سیاسی طرز تفکردو جریان اصول گرا و اصلاح طلبلي
كشور يعني اصولگرا و اصلاح طلب هر كدام چه نوع طرز تفكر و اعتقادي دارند؟
شکل گيري گروههاي اصولگرا و اصلاح طلب وصف بندي اين دو جبهه به طور منسجم به قبل انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري باز مي گردد هر چند پيش از آن هم بحث اصلاح طلبي و اصولگرايي مطرح بوده است اما شکل گيري منسجم اين گروهها و ائتلاف گروههاي همسو در اين عناوين و صف بندي اين دو تفکر و جريان به انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري بر مي گردد . در جريان انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري عملا گروههاي سياسي و جريانات سياسي به سمت ائتلاف در سايه دو جبهه اصولگراو اصلاح طلب پيش رفتند ،جبهه اصولگراشامل جامعه روحانيت مبارز ،جبهه پيروان خط امام و رهبري و آبادگران و گروههاي همسو با آن و جبهه اصلاح طلبان شامل جامعه روحانيون مبارز ، جبهه مشارکت و گروههاي موسوم به جبهه دوم خرداد و تشکل هاي همسو مي باشد البته پس از انتخابات رياست جمهوري و در آستانه انتخابات دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي گروههاي در اين ميان تحت عنوان اصولگرايان اصلاح طلب و اصولگرايان تحول خواه شکل گرفتند.ولي رقابت اصلي به همان دو جريان اصلي باز مي گردد .
«مهم ترين مبانی فکری گروههای اصولگرا»
مهم ترين ديدگاههاي جبهه اصولگرا عبارتند از : توجه ويژه به ارزشها و اصول اسلامي و انقلابي و محور قرار دادن آن در تصميم گيري ها ، عدالت محوري و رفع محروميت ها وتبعيض ها و توزيع عادلانه منابع کشور و پايه ريزي اقتصاد عدالت محور ، خدمتگزاري بي منت و مهر ورزي و در عرصه سياست خارجي محور قرار دادن اصول و ارزشهاي انقلاب ،تامين منافع ملي و کوتاه نيامدن در برابر زيادي خواهي هاي قدرتهاي بزرگ .
مقام معظم رهبری ضمن تبيين ملاک اصولگرايی فرمودند: «هر كس و هر جريانی كه به مبانی انقلاب علاقهمند و پايبند و هر نامی كه داشته باشد جزو اصولگرايان است» (بيانات مقام معظم رهبری در جمع مسئولان و کارگزاران نظام , 29/3/85) . ايشان مهم ترین شاخصه های اصول گرايی را در اين موارد بيان فرمودند:1- شاخصه اول ،عدالت خواهی و عدالت گستري که به زبان، ساده است، اما در عمل، كار بسيار دشواري است و مقدمات بسياري لازم دارد.
2- شاخصه دوم، “فساد ستيزي” است. سلامت اعتقادي و اخلاقي مسئولان كشور به خصوص مسئولان عالي رتبه، در سطح دولت و معاونين و از اين قبيل، بسيار مهم است و شاخصه ديگري است كه از لحاظ اعتقادي و اخلاقي، اشخاص سالمي باشند.
3- از ديگر شاخصه هاي مهم اصول گرايي، “اعتزاز به اسلام” است.ما بايد به اسلام، اعتزاز داشته باشيم. آن چه را كه اسلام به ما آموخته، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كج فكري، انحراف و غلط فهمي نشده باشيم، چيزي است كه بايد به آن افتخار كنيم.
4- “ساده زيستي و مردم گرايي"، شاخصه ديگري است كه بايد به آن توجه شود.
5- يكي ديگر از اين شاخصه ها، “تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور” است كه لازمه اصول گرايي به شمار مي رود.
6- از ديگر شاخصه ها مي توان به “اجتناب از اسراف و ريخت و پاش” اشاره كرد.
7- “خردگرايي و تدبير و حكمت در تصميم گيري و عمل"، از شاخصه هاي مهم و مورد احتياج است.
8- “مسئوليت پذيري و پاسخ گويي"، نيز از ديگر شاخصه هاست. يعني پذيرش مسئوليت كارهايي كه بر عهده گرفته ايم. بايد احساس مسئوليت كرد.
9- “اهتمام به علم و پيشرفت علمي” است. علم كه وسيله رشد ملي، بشري، انساني و اوج گرفتن در محيط عام بشريت است جزو چيزهاي لازم است و بايد به آن اهتمام شود.
10- يكي ديگر از شاخصه هاي اصول گرايي كه جزو پايه هاي اصول گرايي به شمار مي رود، “سعه صدر و تحمل مخالف” است.
11- “اجتناب از هواهاي نفس"؛ چه هواي نفس شخصي و چه هواي نفس گروهي.
12- “شايسته سالاري"،
13- “نظارت بر عملكرد زير مجموعه”
14- “تلاش بي وقفه براي اين خدمات”
15- “قانون گرايي”
16- “شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آن چه حق است"، نيز از ديگر شاخصه هاي اصول گرايي به شمار مي رود.(بيانات مقام معظم رهبری در ديدار با اعضاي هيئت دولت ، 6/6/ 85)
« مهمترين مبانی فکری گروههای اصلاحات»
مهمترين ديدگاهها و مبانی فکری گروههای اصلاحات را مي توان در اين موارد برشمرد ؛ محور قرار دادن اصلاح و تحول ، قانون گرايي ، شايسته سالاري ، افزايش تطبيق پذيري نظام يا خواست ها و اهداف و…
مقام معظم رهبري با توجه به ضرورت اصلاح در جامعه به منظور برطرف نمودن مفاسد در ابعاد مختلف ، به منظور منحرف نشدن اين جريان ، شاخصه هاي اصلاحات حقيقي و انقلابي را برشمرده و تفاوت هاي آن را با اصلاحات غير حقيقي و به تعبير ايشان اصلاحات آمريكايي را تبيين نمودند كه به برخي از مهم ترين شاخصه ها و الزامات اصلاحات حقيقي از ديدگاه ايشان اشاره مي كنيم ؛
1- ارزش محوري و رعايت ارزشها و اصول اسلام و انقلاب ؛ آ اگر كساني بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها ، دم از تحول بزنند ، معلوم است كه تحول مورد نظر آنها ، يعني تحول نظام اسلامي به نظام غير اسلامي ، تحول مورد نظر آنها يعني حذف نام اسلام ، حذف حقيقت اسلام … اين همان اصلاحات آمريكايي است .»( چشمه هميشه جاري ، دفتر سياسي سازمان عقيدتي سياسي ناجا ، بيانات مقام معظم رهبري ، 23/2/79، ص 23)
2- تعريف دقيق اصلاحات ؛ «اصلاحات بايد تعريف بشود بايد تعريف مشخصي از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتي كه ما در نهايت جاده اصلاحات مي خواهيم به آن برسيم ، براي همه آسان بشود .»( روزنامه كيهان ، 29/1/79)
3- سامان مندي اصلاحات ؛« اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر و خويشتندار هدايت بشود تا دچار بي رويگي نشود … بايد مركزي هوشيار ، مقتدر و خويشتندار وجود داشته باشد كه نگذارد به آن حركتي كه مي خواهد انجام بگيرد ، شتاب بيش از حد مفيد داده بشود . كار با ميزان و به طور صحيح انجام بگيرد .»( منشور اصلاحات ، رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع كارگزاران نظام 19/4/79، سازمان تبليغات اسلامي ، 1379، ص 57-58) 4- قانونمندي ؛ « ساختار قانون اساسي بايستي به طور كامل در اصلاحات حفظ بشود.»( چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 14)
5- جامعيت ؛ «اصلاحات بايد در همه مناطق مربوط به زندگي جامعه صورت بگيرد »( چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 42)
6- تحمل و پرهيز از خشونت ؛« البته اختلاف به وجود مي آيد اما اين اختلاف مهم نيست . ممكن است آن كساني كه به ارزشها بيشتر توجه دارند ، به آن كساني كه به تحول بيشتر توجه دارند ، بتازند كه شما به ارزشها بي اعتنايي و بي احترامي مي كنيد . يا كساني كه به تحول اهميت بيشتري مي دهند به كساني كه به تحول كمتر توجه مي كنند ، بگويند شما به پيشرفت و ترقي و به جلو رفتن اعتنايي نداريد … بايد همديگر را تحمل و قبول كنند … دعوا نبايد باشد » (چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 41)
متاسفانه جريان اصلاحات اين رهنمودها را راهنماي خويش نساخته و به دليل نفوذ انديشه هاي مخالف با مباني اسلام و انقلاب و روشنفكران غرب زده و حاكميت روحيه تسامح و تساهل و شتاب زدگي به بيراهه رفته و دچار انحراف گرديد و به جاي همت گماردن به اصلاح مفاسد واقعي كشور و نيازهاي حقيقي مردم ، فرصت ها صرف جناح بازيهاي سياسي و طرح مطالب نا همخوان با ارزشها گرديد و نتوانست توفيقي در اين راه بدست آورد .
البته مقام معظم رهبري اين صف بندی اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشته و در اين باره فرمودند: « بنده دعواي اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم من اين تقسيم بندي را غلط مي دانم نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست نقطه مقابل اصولگرا آدم بي اصول و لاابالي است آدمي که به هيچ اصلي معتقد نيست آدم هرهري مذهب است … نقطه مقابل اصلاح طلبي افساد است بنده معتقد به اصولگراي اصلاح طلبم اصول متين و متقني که از مباني معرفتي اسلام برخاسته با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو… »( بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي استان کرمان 19/2/84) براي آگاهي بيشتر به منابع زير مراجعه شود ؛ کتاب جريان شناسی در ايران , علی دارابی , تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی , 1388- فصلنامه كتاب نقد ، سال 4، شماره 16، اصلاحات - منشور دولت اسلامي ، باز خواني مواضع و انتظارات مقام معظم رهبري از قوه مجريه در 16 سال گذشته ، دفتر جريان شناسي تاريخ معاصر، قم: هماي غدير، 1384. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 22/100128232)
تسامح با انحراف، استقبال از فتنه جدید؛
تفاوت اصولگرایان و اصلاحطلبان درمواجهه باانحراف
جریان بهاصطلاح «اصلاحطلب» برای فرار از پاسخگویی به مشکلات عدیده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور در دوران زمامداری سازندگی، دوران اصلاح طلبان حضور در مجلس ششم و دولتهای هفتم و هشتم و خصوصا گناه نابخشودنیشان در بهوجود آوردن افتضاح فتنه 88 و سکوت دربرابر آن، برجستهشدن «حلقه انحرافی» را فرصتی طلایی برای عقدهگشایی علیه کل جریان اصولگرایی میدانند.
به گزارش صراط،مدتهاست که پیدایش، رشد و قدرتنمایی «جریان انحرافی» ـ یا به تعبیر درستتر «حلقه انحرافی» ـ در دولت احمدینژاد نقل محافل سیاسی شده و هر یک از گروهها و افراد شاخص سیاسی کشور از زاویه دید خود به آن میپردازند. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته میشود، نوع مواجهه فرصتطلبانه اصلاحطلبان یا بهعبارت بهتر جریان دوم خرداد با این مقوله است.
جریان بهاصطلاح «اصلاحطلب» برای فرار از پاسخگویی به مشکلات عدیده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور در دوران زمامداری سازندگی، دوران اصلاح طلبان حضور در مجلس ششم و دولتهای هفتم و هشتم و خصوصا گناه نابخشودنیشان در بهوجود آوردن افتضاح فتنه 88 و سکوت دربرابر آن، برجستهشدن «حلقه انحرافی» را فرصتی طلایی برای عقدهگشایی علیه کل جریان اصولگرایی میدانند. آنها ضمن بزرگنمایی برخی اشکالات مجالس هفتم تا نهم و سیاهنمایی درباره دولتهای نهم و دهم، سعی میکنند مسئولیت تمام خطاهای انحرافیون را متوجه تمام اصولگرایان و حتی منتقدان «حلقه انحرافی» کنند و با این کار کارنامه اصولگرایان را در عرصه رقابت خرداد 92 لکهدار جلوه دهند، و فرصتی برای عرض اندام مجدد خویش دست و پا کنند.
«محمدرضا عارف» بهعنوان یکی از نامزدهای محتمل جریان دوم خرداد در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، دقیقا با اشاره به همین موضوع سعی کرد جریان انحرافی درون اصولگرایان را معادل جریان فتنه درون اصلاحطلبان قلمداد کند: «اگر قرار به توبه اصلاحطلبان از جریان فتنه برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری آینده باشد، طبعا اصولگرایان هم باید برای حضور در انتخابات از جریان انحرافی اعلام برائت و توبه کنند.» براین اساس اصلیترین استراتژی سلبی جریان دوم خرداد این است که کل اصولگرایان را با دولت احمدینژاد برابر نشان داده، تمام دولت را نیز با خطاهای منبعث از حلقه انحرافی پیوند بزنند تا هر فردی از جریان اصولگرایی که به صحنه آمد بار سنگین انحراف را نیز به دوش بکشد و توان و چالاکی خود در رقابت با آنها را از دست بدهد. در پاسخ به این استراتژی ذکر چند نکته ضروری بهنظر میرسد:
1. رهبر انقلاب هشتم خرداد 90 در دیدار با نمایندگان مجلس فرمودند: «تقوای جمعی این است که جمعها مراقب خودشان باشند. جمع به حیث جمع، مراقب خودشان باشند. بیمراقبتی جمعها نسبت به مجموعه خودشان، موجب میشود که حتی آدمهایی هم که در بین آن جمعها تقوای فردی دارند، با حرکت عمومی آن جمعها بغلتند و بهجایی بروند که نمیخواهند.»
ایشان بلافاصله در ذکر مثال از عدم رعایت تقوای جمعی به جریان دوم خرداد ـ معروف به چپ در مقابل راست ـ اشاره کردند: «در طول این 30 سال، ما از این ناحیه ضربه خوردهایم. یکی از جاهایی که ضعف نشان دادهایم، همین بوده. در دهههای قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهای خوبی هم میدادند اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدمهایی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را بهجایی رساند که فتنهگر ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعاردهنده ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند. این خیلی خطر بزرگی است. آنها غلتیدند.»
این تعابیر صریح رهبری، نشان میدهد که اولا کل جریان دوم خرداد با بیتقوایی برخی غلتیدند و رفوزه شدند. ثانیا سایر افراد این جریان هم اگرچه دارای فضائل فردی باشند، مادام که پیوستگی خود را با این جریان حفظ کنند و از اقدامات فتنهگرانه آنها تبری نجویند، جزء غلتیدگان محسوب میشوند.
2. با نگاهی به وقایع فتنه 88 و با استفاده از استدلال منطقی و قوی رهبری انقلاب که به آن اشاره کردیم، میتوان چنین نتیجه گرفت که در طول دهههای قبل، جریانی انحرافی و خزنده در لایههای فکری و اندیشهای جریان به اصطلاح چپ شکل گرفت که در سالهای زمامداری این جریان در کشور فرصت بروز و ظهور یافت. حلقه انحرافی پیرامون خاتمی - همان افراطیون جریان دوم خرداد- تبدیل به نمادهای سیاسی این جریان شدند و علیه تمام مقدسات دینی و ملی مردم هرچه خواستند نوشتند و عمل کردند ولی کسی از درون آنها فریاد مقابله با جریان انحرافی قدرتیافته را سر نداد.
هنگامیکه از مجوز تظاهرات علیه خدا سخن گفتند، هنگامیکه به طبقه مستضعف با عبارت «لشکر قابلمه به دست در صف مرگ موش» توهین کردند، هنگامیکه نامه ذلیلانه خلع سلاح مقاومت لبنان به بوش نوشتند، هنگامیکه چرخه هستهای را متوقف کردند، هنگامیکه به اسم توسعه سیاسی شعار علیه سپاه و بسیج را به رفع مشکلات اقتصادی مردم ترجیح دادند، هنگامیکه افتضاح در شورای شهر و شهرداری را به حدی رساندند که خود آن را منحل کردند، هنگامیکه نامه جام زهر به رهبر انقلاب نوشتند، هنگامیکه تصمیم به عدم برگزاری انتخابات مجلس هفتم گرفتند، هنگامیکه از حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت سخن راندند، هنگامیکه در انعقاد قراردادهای مشکوک نفتی و صنعتی با شرکتهای خارجی پورسانت گرفتند، هنگامیکه در سطح دفتر رئیسجمهوری بیبندوباری اخلاقی داشتند، هنگامیکه در کنفرانس برلین شرکت کردند، هنگامیکه از شهرام جزایری پول گرفتند و… نهتنها هیچ فرد و گروهی از میانشان برنخاست تا با این انحرافات مقابله کند، بلکه همه یکپارچه به حمایت یا توجیه آنها برخاستند.
کار بهجایی رسید که با طراحان کودتاهای مخملی در ایران جلسه گذاشتند، جزوات آنها را منتشر کردند و عملا به آلتدست براندازان نظام تبدیل شدند و آنها که نقش اجرایی هم نداشتند عملا نظارهگر ساکت ماجرا شدند و فتنه 88 را رقم زدند که با هشیاری مردم و رهبری، همهباهم به قعر ناکامی و خسران غلتیدند.
3. اما در جریان اصولگرایی اتفاقات بهگونه دیگری رقم خورد. وقتی احمدینژاد بر موج احساسات انقلابی و حزباللهی مردم خسته از دوران اصلاحات سوار شد، در جریان اصولگرایی افرادی بودند که علیرغم حمایت از رویکرد ارزشی و اصولگرایانه اولیه او، عملکرد و رفتارش را با معیارهای برگرفته از اسلام و ارزشهای انقلاب و متبلور در کلام زرین رهبری محک بزنند. آنها میدانستند که اصولگرایی یک جریان سیاسی مقابل سایر جریانها نیست، بلکه برابر با هویت اسلامی و ارزشی خط اصیل انقلاب اسلامی است و باید از آن پاسداری کرد و نگذاشت به پای برخی اشتباهات سهوی یا عمدی مجریان و قانونگذاران ذبح شود.
3-1- وقتی در دولت نهم ضرورت حضور زنان در ورزشگاهها از سوی رئیسجمهوری مطرح شد، اصولگرایان مجلس اعتراض کردند: «برخی اصولگرایان با دستور احمدینژاد بهشدت مخالف هستند و در این زمینه وحدتی میان آنها وجود ندارد… ممکن است فشار مخالفان در جبهه اصولگرایان به حدی باشد که دستور رئیسجمهوری تحقق نیابد… مخالفان معتقدند که ادبیات احمدینژاد در این مورد از نوعی که خاتمی در دوره پیش استفاده میکرده، بوده است.»
مراجع تقلید حامی گفتمان اصولگرایی هم موضع گرفتند؛ برای نمونه آیتالله مکارم شیرازی، با اعتراض به دستور احمدینژاد مبنی بر حضور بانوان در ورزشگاهها، از رئیسجمهوری خواست تا پیش از اتخاذ اینگونه تصمیمات، با مراجع تقلید و علما مشورت کند.
3-2- زمانیکه بحث «دوستی با مردم اسرائیل» توسط مشائی مطرح شد و مورد تأیید احمدینژاد قرار گرفت، بسیاری از اصولگرایان موضع گرفتند. علیرضا زاکانی گفت: «ادعای دوستی با مردم اسرائیل، مشورتدادن به رئیسجمهوری در طرح مسئله ورود زنان به ورزشگاه و دهها مورد دیگر از اشکالات آقای مشائی است که هماکنون ظهور و بروز پیدا کرده…»
سرانجام پس از دفاع آقای احمدینژاد از اظهارات مشائی در جریان کنفرانس خبری خود که آن اظهارات را موضع دولت دانسته، مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران در تاریخ 29 شهریور 1387 فرمودند: «یک نفر پیدا میشود درباره مردمی که در اسرائیل زندگی میکنند، اظهارنظری میکند. البته این اظهارنظر، اظهارنظر غلطی است. اینی که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستی نیست؛ حرف غیرمنطقیای است. مگر مردم اسرائیل کیهایند؟ همان کسانی هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت بهوسیله همینها دارد انجام میگیرد. سیاهی لشگرِ عناصر صهیونیسم، همینهایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادی که این جور عامل دست دشمنان اساسی دنیای اسلام هستند، بیتفاوت باشد. نه، ما با یهودیها هیچ مشکلی نداریم، با مسیحیها هیچ مشکلی نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلی نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا، مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستی نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است.»
3-3- در آستانه انتخابات قبلی، تصمیم عجیب دولت نهم برای الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام شد که مخالفت بسیاری از اصولگرایان را برانگیخت. در بارزترین واکنش، مجمع روحانیان مجلس با صدور بیانیهای با اقدام دولت در الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مخالفت کرد و خواستار ملغیشدن این مصوبه شد: «متأسفانه شنیده میشود که اخیرا سازمان حج و زیارت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتزاع و زیر پوشش سازمان گردشگری قرار گرفته که اقدامی غیر قابل قبول است و از عظمت حج میکاهد، زیرا حج و زیارت از نظر محتوا و مفهوم با جهانگردی تفاوت فاحش دارد و این مصوبه، جایگاه حج و زیارت را تنزل میدهد و اقدامی برخلاف سیاست الهی آن است.»
سرانجام پس از کشوقوس فراوان، دفتر مقام معظم رهبری طی نامه 12 اردیبهشت 1388 خطاب به آقای ریشهری نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی، نظر مقام معظم رهبری را مبنی بر مخالفت با الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بهصورت ذیل ابلاغ کرد: «درباره جابهجایی سازمان حج و زیارت به جناب آقای رئیسجمهور مؤکد تذکر داده شد که الحاق این سازمان به مجموعه گردشگری شایسته نیست؛ مقرر گشت وضعیت به شیوه سابق باقی بماند. لذا مقتضی است، جنابعالی برنامههای خود را طبق روال سابق ادامه دهید. وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس محترم سازمان حج و زیارت در جریان امر قرار گیرند. مراتب برای اطلاع و اقدامات لازم اعلام میگردد.» و اینگونه غائله خاتمه یافت.
3-4- هنگامیکه در ابتدای دولت دهم رئیسجمهوری در انتصابی عجیب و انتقادآمیز ـ و البته قابل پیشبینی برای برخی از اصولگرایان که از چند سال پیش هشدارهای بیپاسخی داده بودند ـ آقای مشائی را به معاونت اولی خود برگزید، سیل انتقادات از این انتصاب در جریان اصولگرایی بالا گرفت که تنها چند نمونه آن ذکر میشود:
تجمع دانشجویان دانشگاههای تهران بزرگ به دعوت بسیج دانشجویی در میدان فلسطین تهران: «اگر احمدینژاد بخواهد به این اقدامات خود ادامه دهد باید بداند همین جمعیتی که به وی رأی داده است در مقابلش اقدام عملی انجام خواهد داد.»
نامه سرگشاده جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به رئیسجمهوری: «انتصاب آقای مشایی را با توجه به گفتار و رفتار نامبرده، خارج از ضوابط اصولگرایی بیانشده امام و رهبری میدانیم و اصرار بر ادامه مسئولیت ایشان را به مصلحت شما و نظام ندانسته و بر این باوریم که چالشهای جدی برای دولت شما بهدنبال خواهد داشت.»
در این میان دو تن از وزرای احمدینژاد (محسنی اژهای و صفار هرندی) بهدلیل اعتراض جدی خویش در هیئت دولت از وزارت برکنار شدند و تنها بهدلیل از حد نصاب نیفتادن کابینه، عزل یکی از آنها تا زمان دولت جدید به تأخیر افتاد. با برخی دیگر از اعضای هیئت دولت نیز در ابتدای دولت دهم خداحافظی شد.
نهایتا رهبر معظم انقلاب در نامه 27 تیرماه 1388 به رئیسجمهوری که ابتدا مخفیانه نوشته شد و بعد از بیتوجهی غیرقابلتوجیه احمدینژاد در چند مرحله علنی گردید، خطاب به رئیسجمهوری مرقوم فرمودند: «انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشائی به معاونت رئیسجمهوری برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقهمندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغی و کان لم یکن اعلام گردد.» درحالی که انتظار میرفت احمدینژاد بلافاصله پس از اطلاع از دستور رهبر معظم انقلاب، انتصاب را ملغی و کان لم یکن اعلام کند، پس از تأخیری 7 روزه و پس از علنیشدن نامه، در اقدامی که جز ناچاری چیزی در آن دیده نمیشد، تنها موافقت خویش با استعفای مشایی را مستند به قانون اساسی! به اطلاع رهبری رساند و البته در فاصله کمتر از یک روز از آقای مشایی دلجویی کرد و او را در چنین حکمی بهسمت «مشاور و رئیس دفتر رئیسجمهوری» برگزید: «انقلابیبودن، یعنی داشتن آمادگی ایثار جان و مال و در اوج آن آبرو… ضمن تقدیر فراوان از همه خدمات ارزشمند گذشته، جنابعالی را که انسانی مؤمن و فداکار و مورد اطمینان کامل هستید، بهسمت «مشاور و رئیس دفتر رئیسجمهوری» انتخاب مینمایم.» آن نامه به رهبری و این انتصاب نیز از دید اصولگرایان پنهان نماند و به آن اعتراض کردند.
3-5- احمدینژاد پس از تشکیل دولت دهم با انتصاب نمایندگانی ویژه در چند حوزه بینالمللی، مسئله موازیکاری در سیاست خارجی را دنبال کرد که بازهم با اعتراض اصولگرایان مواجهشد. علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: «موازیکاری به مسائل مهم سیاست خارجی کمک نمیکند و مانعی در مسیر تحقق اهداف است.»
در این مسئله نیز حرف نهایی را رهبری معظم انقلاب در دیدار 8 شهریور با دولت بیان فرمودند: «وزارت امور خارجه مسئول هدایت منسجم و برنامهریزیشده همه مسائلی است که بهنوعی با سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها مربوط میشود.» پس از آن بود که 122 نماینده مجلس اصولگرا در تذکری جمعی به رئیسجمهوری خواستار پرهیز از موازیکاری در سیاست خارجی و انتخاب نمایندگان ویژه شده و آن را برخلاف قانون دانستند. این پرونده نهایتا به تغییر عنوان نماینده ویژه به مشاور و عزل ناگهانی، تحقیرآمیز و سؤالبرانگیز منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت و انتصاب سعیدلو به معاونت بینالملل رئیسجمهوری انجامید. علیرضا زاکانی در پاسخ به سؤال یک پایگاه خبری داخلی که آیا آنچه موازیکاری در دستگاه خارجی نامیده میشود، برچیده شده است یا نه گفت: «موازیکاری در سیاست خارجی برچیده نشده است… بهتر است مجلس از طریق کمیسیونهای امنیت ملی و اصل نود این موضوع را دنبال کند تا انشاءالله منویات مقام معظم رهبری محقق شود؛ وگرنه این شیوهای که آقایان در پیش گرفتهاند، حرکت در مسیر گذشته است.»
3-6- مهمترین اتفاقی که جریان انحرافی درون دولت رقم زد، ماجرای خانهنشینی 11روزه آقای احمدینژاد در اعتراض به ابقای آقای مصلحی در وزارت اطلاعات از سوی رهبر معظم انقلاب پس از عزل وی توسط رئیسجمهوری بود. در این ماجرا انتقادهای بیسابقهای از سوی اکثریت قریب به اتفاق اصولگرایان ـ چه منتقدان و چه حامیان گذشته ـ به رئیسجمهوری و حلقه انحرافی شد:
آیت مصباح یزدی: «برخی از کسانی که امروز دم از رهبری میزنند و از یاران رهبری هستند، اگر فردا فتنه بزرگتری را بهوجود آورند، جای تعجب ندارد. خطری که امروز احساس میکنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است…»
علیرضا زاکانی در سرمقاله پنجره: «این خانهنشینی به قیمت شادی دشمنان اسلام و دلشکستگی دوستان انقلاب و ازدستدادن سرمایههای زیاد تمام شد؛ اما به لطف درایت و تدبیر ولی امر مسلمین اوضاع التیام یافت و آزمونی سخت برای جناب آقای احمدینژاد آغاز شد.»
حجتالاسلام سید محمود نبویان: «به خدا قسم، جریان خانهنشینی احمدینژاد خیلی بهنفع نظام تمام شد… این تحلیل بنده است که مقام معظم رهبری منتظر فرصتی بود که گلوی ماری را که دارد از دل این شیشه بیرون میزند، بگیرد. معظمله فرمودند جلوی انحراف را خواهم گرفت.»
4. در سایر مسائل مشابهی که در دوران زمامداری اصولگرایان و اصلاحطلبان رخ داد، نوع مواجهه آنها قابلیت مقایسه دارد. برخی از اصولگرایان با بدی ها برخورد کردند ولی اصلاحطلبان از بدیها دفاع و گاهی آن را توجیه نمودند.
دستورات مهم رهبر انقلاب درباره برجام در نامه به رئیسجمهور؛
هر اظهاري مبني بر باقی ماندن ساختار تحريمها و وضع هر تحريم در هر سطح و به هر بهانه نقض برجام است
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامهای به آقای روحانی رئیسجمهور و رئیس شورایعالی امنیت ملی، با اشاره به بررسیهای دقیق و مسئولانه برجام در مجلس شورای اسلامی و شورایعالی امنیت ملی و عبور این موافقتنامه از مجاری قانونی، دستورات مهمی را در خصوص رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیه کشور صادر و با برشمردن تأکیدات و الزامات ۹ گانه در اجرای برجام، مصوبه جلسه ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیت ملی را با رعایت این موارد و الزامات تأیید کردند.
متن نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
جناب آقای روحانی
رئیسجمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیّت ملّی (دامت توفیقاته)
با سلام و تحیّت؛
اکنون که موافقتنامهی موسوم به «برجام» پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیّت ملّی، سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکارانِ مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملّی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
۱) پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرایند پرچالش، در همهی دورهها از جمله هیئت مذاکرهکنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصلِ تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینیِ قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضای کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالیمقام شورای عالی امنیّت ملّی که با درج ملاحظات مهمّ خود، برخی از نقاط خلأ را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلافنظرها، در مجموع تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم. این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسئلهای که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود، انشاءالله؛ زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او، تخلّفناپذیر است.
۲) جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازیِ جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حملهی نظامی و حتّی هستهای –که میتواند به کیفرخواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود– پرده از نیّت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالَم و افکار عمومی بسیاری از ملّتها، بوضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیّت و هویّت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حقّ اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملّتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطائی و سرکوب ملّتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملّت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا را بر ضدّ جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت.
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسئلهی هستهای و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اوّلیّهی آنان که با نیّت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسّسات اروپاییِ دخیل در مذاکرات، همه نشاندهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهای، نه با نیّت حلوفصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانهی دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی، از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند. با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود.
۳) بندهای نهگانهی قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوّبهی شورای عالی امنیّت ملّی، حاوی نکات مفید و مؤثّر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اوّلاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است.
ثانیاً: در سراسر دورهی هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبهی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند.
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس، پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (PMD) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویّت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
خامساً: معاملهی اورانیوم غنیشدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن دراینباره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور، باید بتدریج و در دفعات متعدّد باشد.
سادساً: مطابق مصوّبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدّت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا پانزده سال و منتهی به ۱۹۰ هزار سو است، تهیّه و با دقّت در شورای عالی امنیّت ملّی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند.
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی هشتساله هیچ کمبود فنّاوری برای ایجاد غنیسازیِ مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجّه شود که در موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلّفات و فریبکاری در طرف مقابل بویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند، برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهّدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظایف این هیئت باید در شورای عالی امنیّت ملّی تعیین و تصویب شود.
با توجّه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسهی ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیّت ملّی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدّد به آنجناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبهی اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویّه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۲۹ مهرماه ۹۴
گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع:
اولین شرط تقواست
هر کس که به این نظام معتقد و پایبند است، می تواند وارد میدان انتخابات شود. کسانی که این نظام و قانون اساسی را قبول ندارند، آمدنشان به مجلس خطاست و خودشان هم بایستی بدانند که از نظر این ملت آمدن آن ها به مجلس خطاست. معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کار ها و شعار ها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند؛ اما آن کسانی که نظام، اسلام، قانون اساسی و امام را قبول دارند، باید به میدان رقابت بیایند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآمیز. این جناح ها و خطوط و احزاب هم از نظر بنده اعتباری ندارند. بعضی خودشان که کشمکش می کنند هیچ، سعی می کنند که رهبری و دستگاههای نظام را هم وانمود کنند که در دعواهای جناحی و خطّیِ این ها واردند! این مطلب درست نیست. بنده حزب و شخصیت نمی شناسم؛ بنده این را می شناسم که کسی که می آید به مجلس، باید با تقوا باشد. اوّلین شرط تقواست: «انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم». دیگر این که باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور محرومیت هست و سعی و همّت او باشد که رفع محرومیت کند. باید ضدّ فساد هم باشد و با فساد مالی و اقتصادی به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. البته توانمند، با اخلاص و عالِم هم باشد. صلاحیت بر اساس این مسائل است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی 18/10/1382
نماینده شایسته: شجاع ترین، مؤمن ترین و انقلابی ترین
آن کسی که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابی و مؤمن و شجاع به مجلس می رود، باید انقلابی و مؤمن و شجاع باشد. اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابی ترین؛ لااقل در سطح این توده ی عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان می دهند، باشد.
آن کسی که اسلام را نمی پسندد و مقرّرات اسلامی را قبول نمی کند و برای خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزشهای انقلابی اهانت می کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جای این که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان می دهد و آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده ی شخصی، این مسؤولیت را می خواهد، او لایق و شایسته ی این کار نیست.
دنبال آدمهای مؤمن و شجاع و انقلابی و کسانی که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه ی ارزشهای انقلابی است - حفظ کنند، باشید. کسانی که وقتی قوانینی می گذارند و موضعی می گیرند و نطقی می کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمی، شایسته ی آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شورای اسلامی برود؛ آن کسی که بفهمد امام چه می گفت، چه می خواست و چرا می خروشید.
وکیل آینده ی مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز عید فطر 01/12/1374
اصلح را انتخاب کنید
هنر ملت ایران و مردم شهر ها و حوزه های انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در می دانهای انقلاب؛ دردشناسترین و دردمند ترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.
بیانات در اجتماع عظیم مردم یزد 12/10/1386
مرزبندی شفاف با دشمن؛ شاخص مهم نماینده اصلح
نماینده ی صالح آن کسی است که پایبندی او به اسلام باشد، پایبندی او به عدالت باشد، پایبندی او به منافع ملی باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصی باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده ی خوبی نخواهد بود؛ نماینده ی ملت در واقع نخواهد بود. خوشبختانه در کشور ما مجموعه های سیاسی ای که هستند، نسبت به مبانی اسلام و انقلاب تقریباً همه، بجز یک اقلیت کوچکی، متفق القولند؛ منتها مرز ها را باید روشن کرد. بعضی، از دشمن رودربایستی دارند؛ بعضی، ملاحظه ی دشمن را می کنند. ملاحظه ی ملت را باید کرد، ملاحظه ی خدا را باید کرد، نه ملاحظه ی دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنی، هر چه عقب بنشینی، او جلو می آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمی نباشد، او نفوذ می کند. دشمنان این را می خواهند. یکی از شاخص ها همین است. مردم در هر جای کشور هستند، به این شاخص توجه کنند.
آن کسانی که مرزشان با دشمن و دست نشاندگان دشمن مرز کمرنگی است، این ها برای ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانی باید باشند که مرز روشنی با دشمن داشته باشند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/12/1386
چهار شرط اصلی برای یک نماینده
به نظر من مهم ترین شرایط نماینده عبارت است از این که متدیّن، کارآمد، دلسوز و شجاع باشد. اگر این چهار شرط در نماینده ای جمع شد، همان کاری را که شما آرزو و توقّع دارید، انجام خواهد داد. نماینده باید متدیّن باشد. بی دینی و بی تقوایی چیز بدی است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر می کند. اگر در جای حسّاس باشد، آسیب پذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. نماینده باید کارآمد هم باشد. بعضی ها متدیّن هستند، اما از آن ها کاری ساخته نیست. باید به گونه ای باشند که بتوانند وظایفی را که بر عهده شان قرار دارد، انجام دهند.
سوم این که دلسوز مردم - بخصوص طبقات محروم - باشد و برای آن ها کار و فکر کند. من در انتخاباتِ دوره ی قبل - شاید در نماز جمعه بود - گفتم نامزدهای انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسی وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمی تواند برای مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است.
شرط چهارم این است که نماینده ی مردم باید شجاع باشد. این ملت، ملت شجاع و آزاده ای است؛ ملتی است که تهدید قدرتهای متکبّر جهانی او را به عقب نمی نشاند؛ بنابراین نماینده ی او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 2 24/11/138
2
شاخص های انتخابات افراد صالح در انتخابات از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران :
- اولین شرط تقواست.
- نماینده باید وجدان سیاسی داشته باشد . کار آمدی تنها کافی نیست
- صداقت و دلسوزی نماینده را تشخیص دهیم .
- نمایند باید اولویت ها را بفهمد .
- برای مسئول عقیده و اخلاق مساله شخصی نیست .
- تملق گویی استکبار مجلس را خراب می کند .
- نامزدها به مراکز قدرت و ثروت متصل نباشند .
- نماینده باید طرفدار حقوق محرومین باشد.